یادداشت های یک وَرَق

نامش ورقی بوده ... ملک ابد اندر وی!

یادداشت های یک وَرَق

نامش ورقی بوده ... ملک ابد اندر وی!

سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ

سوکورو تازاکی، یک آدم نیست، او یک بیرنگی است، ظرف توخالی که تمام سالهای زندگی اش بی رنگی چنان او را احاطه کرده که به هیچ چیز نتواند بیاندیشد، او در دوران نوجوانی اش همراه گروهی از آدمی های رنگی می شود که علاوه بر وابستگی بهم، به یکدیگر معنا هم می دهند، یک روز از گروه بیرون انداخته می شود و درست همان وقت است که می فهمد بی دیگران معنایی ندارد، هویت و وجودی ندارد، با مرگ دست به گریبان می شود ولی دوام می آورد، از آن به بعد بی معنی بودنش، بی رنگ بودنش لحظه ای او را رها نمی کند، گروه دوستان سوکور دو دختر و سه پسر اند، حلقه ی آدم هایی که سعی می کردند با هم مثل پنج دوست باشند، بدون تفاوت های ظاهری و جنسیتی و شخصیتی شان و با هم هماهنگ و نزدیک اما سوکورو هرگز نمی فهمد چرا وقتی هیچ دلیلی برای خواسته نشدن وجود نداشته، خواسته نشده است.

 سوکورو تازاکی، شانزده سالِ به دور افکنده و ترد شده ای را تنها سپری می کند که درخواب هایش همیشه با دو دختر هم گروهش  است ، به شیرو نزدیک تر،و آن سالها هرگز نمی فهمد چرا خوابهایش آنقدر هوس آلود و پرتنش است، تا اینکه وارد ارتباط با دختری بزرگتر از خودش می شود که بیش از یک دوست دختر معمولی است و برای اولین بار ماجرای سالهای دبیرستانش را برای او بازگو می کند، آن دختر به او می گوید که در درونش زخمی است که اگرچه کهنه است اما باید باز شود و یک بار دیده شود، چیزی که گذشت زمان آن را به مثابه تاریخ دست نیافتنی و متروک کرده است.ترتیب قرار با دوستانش را می دهد و سوکورو با یک یک آنها مواجه می شود و متوجه می شود آن وقت ها شیرو مورد تجاوز قرار گرفته بوده اما به دلیل نامعلومی ماجرا را تقصیر سوکور انداخته است، و حلقه ی دوستان، سوکورو را جدا می کنند و خود نیز از هم می پاشند. چند سال بعد از آن شیرو در خانه اش به قتل می رسد و معما حل نمی شود.

سوکورو دوستانش را با بی رحمی شان مواجه می کند، همان قدر که او زخم خورده آنها نیز زخم خورده اند، آنهایی که می دانستند سوکورو نمی توانسته چنان آدم پلیدی باشد اما انگار چاره ای جز باور کردن شیرو نداشتند.

ماجرای کتاب ماجرای آدم های تنهای زندگی مدرن و پیشرفته ژاپن است، قهرمان داستان ، قهرمان نیست، یک مهندس ساخت ایستگاههای قطار است که در نوجوانی اش از زندگی اجتماعی و دوستی و دوست داشتن خاطره ی بدی در ذهنش دارد، برای پیشرفت کردن، مدرن بودن و خدمت کردن به کشورش خانواده را ترک می کند و حتی حس دلتنگی به آنها را هم در شهر خودش جا می گذارد و به توکیو می رود، به شهری که شلوغ ترین ایستگاه قطار دنیا در آن است تا ما بقی زندگی ش را درست مثل یک آدم کوکیِ سرد و بی روح سپری می کند فقط برای اینکه زندگی بگذرد. تنهایی و غم انگیزیِ مهیا بودن همه چیز، و بی نقص بودن شرایط زندگیِ سوکورو فقط در صحنه هایی از کتاب که سوکورو به اروپا می رود تا یکی از دوستانش را برای حل معمای دورافکنده شدنش ملاقات کند کمی کمتر می شود وقتی باید رانندگی کند، در یک کشور بیگانه کافه برود و وقتی نمی تواند مثل هر روزِ زندگی اش شنا کند.

سوکورو، همان آدم های زیادی است که عشق و علاقه ی عجیبی به ساختن دارند، باقی گذاشتن چیزی از خود ،کسانی که "خودِ" حساس و رنگی شان را یک بار کُشته اند و پس از آن با یک "دیگری" از خودشان در ریتم متناوب و یکنواخت پیشرفت کردن تلاش می کنند و خوب و راحت به نظر می رسند،کسانی که به گذشته شان نمی اندیشند و یکبار برای همیشه ریشه هایشان را قطع کرده اند و آن چه احساسشان را و درونشان را آزرده در کشوی "بلاتکلیف" ها گذاشته اند، کشویی که ترس برهم خوردن نظم زندگی باعث می شود باز نشود.سوکورو، همان "آدم تنهایی است که احساس تنهایی به خصوصی نمی کند".

از آن جا که نویسنده چنین داستانی هاروکی موراکامی است همه چیز تنیده در موسیقی روایت می شود، سالهای زیارت، اثر فرانتس لیست.


اثر هاروکی موراکامی،2013،نشر چشمه، امیر مهدی حقیقت


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ
  • زهرا باقری

نظرات  (۲)

  • میله بدون پرچم
  • سلام

     دوبار این مطلب را خواندم... از پلات داستان و موضوعش خوشم آمد. منتها من هنوز از موراکامی چیزی نخوانده‌ام. کافکا در کرانه را گرفته‌ام و امیدوارم سال بعد بخوانم. منتها چند روزی نمایشگاه کتاب در شرکتمان برقرار است...خیلی کتاب خریدم!! این را هم دیدم ... راستش الان کمی وسوسه شدم!! یک تشویق کوتاه کار را تمام می کند!! امروز روز آخر نمایشگاه است!

    پاسخ:
    سلام
    کتاب عمیقی بود
    از خواندنش خوشم آمد، البته من دوست دارم درباره ژاپن و مردمانش بیشتر بدانم :)
  • میله بدون پرچم
  • دیر شد!! دیگه رفت تا سال دیگه!!! البته اگر تا اون موقع فکری به حال فضای اضافه برای کتابها بکنم...
    پاسخ:
    سلام
    سال دیگه هم دیر نیست :)
    خدا فضا را خودش بیافزاید :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی